دویست و سی و یکمین شماره نشریه افضل منتشر شد
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۵
دویست و سی و یکمین شماره نشریه افضل ویژه بهمن ماه 1397 منتشر شد.
به گزارش «ایثار»، دویست و سی و یکمین شماره نشریه داخلی افضل حاوی مطالبی چون «گفتمان ولایت»، «تقدیر از فعالان 40 روز ترویج فرهنگ ایثار و شهادت؛ از 12 بهمن تا 22 اسفند»، «تقدیر از فعالان شورای اقامه نماز بنیاد در استانهای حائز امتیاز عالی»، «رتبه نخست بنیاد در شاخصهای تعاملی تراکنشی و یکپارچگی خدمات الکترونیک»، «دورههای آموزشی معاونان و مدیران کل بنیاد برگزار شد»، «چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و خاطرات کارکنان بنیاد»، «فراخوان مقاله نویسی با محوریت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی»، «برگزاری مراسم صبحگاه مشترک بسیجیان بنیاد در روز بصیرت و میثاق امت با ولایت»، «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم؛ گفت و گو با مجتبی روحانی یزدلی فرزند شهید رحمت الله روحانی یزدلی»، «نشستهای دانش افزایی معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد برگزار شد»، «کسب مقام نخست کنفرانس ملی آموزش و توسعه سرمایه انسانی توسط بنیاد»، «برگزاری مسابقه کتاب خوانی به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی»، «برگزاری دورههای آموزشی تخصصی کارکنان ادارات امور مالی بنیاد»، «طنز»، «شرح وظایف و بخشی از اقدامات اداره رفاه و انگیزشهای شغلی»، «نشست گرامی داشت سالروز تأسیس نهاد گزینش در بنیاد برگزار شد»، «مراسم گرامی داشت روز پرستار در بیمارستان ساسان برگزار شد»، «از کاسبی تا استادی و نگارش»، «برگزاری کارگاه آموزش بهداشت روانی در سالمندان برای کارشناسان درمان بنیاد» و «کارگاه آموزشی تأثیر فضای مجازی بر روابط زوجین برگزار شد» است.
در بخشی از «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم؛ گفت و گو با مجتبی روحانی یزدلی فرزند شهید رحمت الله روحانی یزدلی» میخوانیم: عاشورای 57 که حکومت نظامی اعلام میشود، پدرم شب قبلش به روستای یزدل مراجعه میکند و طبق سنوات گذشته عزاداری را آن جا دایر میکنند. بعد از پایان مراسم ایشان شعری میگویند «خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم». عدهای آن جا بعد از برنامه پیش پدرم میآیند و میگویند که آیا به این شعار اعتقاد داری، که پدرم میگوید من چند روز دیگر شهید خواهم شد. دوستانش به ما میگویند که حال و هوای آن شب پدرم با همیشه متفاوت بود. پدرم شبانه به کاشان میرود و تا بعد از ظهر حکومت نظامی را میشکنند و دوباره به دلایل شرایط آن زمان حکومت نظامی تا 12 محرم ادامه پیدا میکند. در روز 12 محرم تصمیمگیری میکنند به خیابان فاضل نراقی کاشان بروند و حکومت نظامی را بشکنند و در نهایت توسط گارد رژیم مورد هدف قرار میگیرند. جالب است که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب تأکید ویژهای نسبت به شهدای محرم 57 و تأثیر آن در شکلگیری انقلاب دارند. زمانی که پدرم مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، دوستانش از طریق پشت بام خانهها پیکر پدر را به یک مکان امن میبرند. از آن جایی که اسم پدر در لیست خرابکاران سیاسی قید شده بود، شرایط راحتی برای خاکسپاری او وجود نداشت. چون از یک طرف آنان جنازه را میخواستند و از طرف دیگر طبق قانون پول گلوله را از خانواده میگرفتند. بنابراین دو راهکار برای دوستان پدرم وجود داشت. اول آن که صبر کنند و فردا صبح و در حضور جمعیت مراسم خاکسپاری او را انجام بدهند که خطرپذیری بالایی داشت. دوم آن که مراسم خاکسپاری او را شبانه و مخفیانه انجام بدهند که در نهایت راه دوم را آن زمان انتخاب و پدرم را در امامزادهای داخل روستا دفن میکنند. البته پدرم وصیت کرده بود که او را در امامزاده خارج از روستا (بی بی زینب، خواهر امام رضا (ع) دفن کنند، ولی چون احتمال این که زمان طولانی شود و جنازه هم به دست رژیم بیفتد، پدرم را در امامزاده داخل روستا دفن میکنند. جالب این جاست که به دلیل تأثیرگذاری پدرم بر جوانان روستا، بعد از انقلاب، همان جوانانی که در جنگ به شهادت میرسند، وصیت میکنند تا در کنار مزار پدرم دفن شوند و همین مسئله باعث میشود تا محل دفن پدرم هسته اولیه گلزار شهدای آن روستا شود.
نشریه افضل به صاحب امتیازی بنیاد شهید و امور ایثارگران، مدیرمسئولی و سردبیری علیرضا کریمیان و زیر نظر شورای نویسندگان منتشر میشود و دسترسی به نسخه الکترونیکی و آرشیو آن از طریق آدرس isaar.ir/afzal امکانپذیر است.
انتهای پیام/